معنی گرفتاری و مخمصه
حل جدول
دردسر
مخمصه
گرفتاری و سختی، دشواری
گرفتاری، سختی، دشواری، هچل
هچل
دردسر و گرفتاری
مخمصه
گرفتاری بزرگ
مخمصه
گرفتاری و سختی- دشواری
مخمصه
فرهنگ معین
گرسنگی، خالی بودن معده، رنج، زحمت، گرفتاری. [خوانش: (مَ مَ صَ یا ص) [ع. مخمصه] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
مخمصه در فارسی گرسنگی، رنج، درد سر گرفتاری (اسم) گرسنگی مفرط، سوزش و رنجی که از گرسنگی در شکم پیدا شود. -3 رنج زحمت، پیچیدگی کار اشکال. یا در (به) مخمصه گرفتار شدن. دچار اشکال شدن.
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
لغت نامه دهخدا
گرفتاری. [گ ِ رِ] (حامص) مؤاخذه:
هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهد
بی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری.
منوچهری.
|| ابتلاء. اسیری. بیچارگی. درماندگی:
اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد
که در کمند تو راحت بود گرفتاری.
سعدی.
فرهنگ واژههای فارسی سره
هچل
معادل ابجد
1692